❤ ‿❤ اشک باران ❤ ‿❤ عاشقانه و عارفانه |
|||
سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 21:52 :: نويسنده : reza
وقتی که دیگر نبود، من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت، من در انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد، من او را دوست داشتم.
وقتی که او تمام کرد، من شروع کردم.
وقتی او تمام شد، من آغاز شدم.
" و چه سخت است تنها متولد شدن، مثل تنها زندگی کردن، مثل تنها مردن! " ![]() صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() |
|||
![]() |